به کشاورزی روی آورده ام ، بیل به دست گرفتن و کندن زمین ، آبیاری کردن ، هنوز چیزی نکاشته ام ولی ذوق بسیاری در چنته دارم ، ارتباط با خاک ، آب ، گیاه ، هوا در وهله اول روح و روانم را سیراب میکند بدون ترس از ادامه کار ، خیال و واقعیت گویی دیگر مرز ندارند و در هم تنیده ، کلاس درس ، کار مطب ، کشاورزی ،  شناور گشته ام 

سالها از پی هم میآیند و میروند ، کنون سوار بر ایام گشته ام و در این غوطه وری بساط گسترده ام ،

آری آری زندگی اینجاست 

هی الحی و هو الحاضر

هی الغائب ، هو الناظر 

هو الحق ، هی الخالق

انا العشق و انا العشق و انا العشق

هُوَ الاَعْلیٰ 

هُوَ الرَزاق 

هُوَ الظاهر ، هُوَ الباطن

هُوَ الاول ، هُوَ آلاخر

هُوَ الکُلُ ،  هُوَ الجزٔ

واقعاً آدمی با تغییر زبان (بخوان کلمات ، مفاهیم و ... ) میتواند باورهایش را هم تغییر بدهد ؟