خواب هایم را در بغل میگیرم ، آن لحظه که در آنها غوطه ورم یکی میشویم و چون بیدار میشوم هیچ چیز یادم نمیآید . بسیاری چیزهای ناگوار را چون میخوابم دیگر از یاد میبرم ، خواب معجونی شده .
زندگی با معنا به میزان دردهایی است که میکشیم .
هیچ انسانی نمیتواند دیگری را درک کند هر چند موقعیتهای مشابهی را تجربه کرده باشند ، چون هر کسی با دیگری تفاوتی بنیادی دارد . ولی در این بین میتواند سبک نگاه را در طیفی قرار داد . معنا را دریابیم معنا را