جمشید سیبیل

کلن محتویات برای جمشیدسیبیل و فرزاد محفوظ

جمشید سیبیل

کلن محتویات برای جمشیدسیبیل و فرزاد محفوظ


به اکنون نمیدانم مسیر کجاست

حتی نمیدانم که کیست می‌رود

هیچ نمیدانم فقط 

از اینکه اینهمه نمی‌دانم ناراحت نیستم 


حقیقت را می توانی در خواب بیابی.


در هاستلی در دهلی ام ، باران مثل سیل از آسمان میبارد ، یک چیزی را که نمی دانم چیست ، هی پیدا میکنم و دوباره گم میشود! وختی که گم میکنم مأیوس میشوم ، مضطرب میگردم و گیج ، ولی دوباره سر و کله اش پیدا میشود بی آنکه جستجویی کرده باشم و شجاعت در برم میگیرد. 



تغییر سبک زندگی به یکباره رخ نمیده ولی یکدفعه دیده میشه ، شاید خیلی از عادت های کوچیک موجب تغییر نظام باورها بشه و پشت اون عادت ها یه محرک قابل اعتماد بایستی وجود داشته باشه که یهو ول نشه و نقطه سر خط . 

برای هر کسی این نحوه تغییر منحصر به فرد هست و مختص اون ، چه خوبه اندازه مون دستمون بیاد تا بتونیم کش و قوسش بدیم برای رضایتمون 



و چه حکایت غم انگیزی س از دست دادن هر چیزی در مرور زمان . وختی فکر میکنم قرار است تمام آن چیزها را از دست بدهیم پس لطف داشتنشان در چیست ؟!چنان مسافری که بر خاکی گذر میکند و می رود . از دست دادن انسان ها ، ثروت ، سلامتی ، محبت ، و هزاران عنوان دیگر از داشته ها قطعاً سخت هست ولی آیا راه گریزی هست! چه بسا رنگ تعلق شستن از آنچه در دست و اندیشه داریم معنایی ماسوایی جلوه دهد ولی کشیدن دردی که لازمه زیستن است نیز تهی از معنا نیست . دایره رنج بردن بسیار گسترده از ذهن من است .