گاه،لحظه،لختی،درنگی؟سربالایی،سرپایینی،مسیر صاف و پر پیچ و خم ؟ثانیه ها بدنبال هم ، آهسته و پیوسته میروند و میآیند؟نفس کشیدن به آرامی؟یکرنگی و یکدلی؟نفرت؟خشم؟تکبّر؟حسادت؟غرور؟خودخواهی؟تأیید طلبی؟خودستایی؟دوستی؟مهر،شفقت؟مهربانی،مراقبت؟خشنودی؟زیر و بم؟پستی و بلندی؟توقع؟انتظار؟محبت؟اجازه اشتباه کردن؟صبور بودن؟بردباری؟سادگی،ساده بودن،روان بودن،روان گفتن،رفتار کردن،روان فکر کردن،روان اندیشیدن؟مطرح کردن سوال مناسب به سمت جواب درست رهنمون خواهد گشت؟مناسب و درست شنیدن هنر است؟درست دیدن هنر است؟تعداد و دقت کردن،نظم داشتن هنر است؟منظم بودن کمک کننده است؟رهایی،آزادی،عزت نفس و اعتماد به نفس؟شمرده شمرده؟ کلمات؟جریان طبیعت و روند فرآیند؟بهبودی یک فرآیند است؟مسئولیت؟مسئول؟آداب معاشرت؟حقارت؟تهدید؟نگاه دیگران؟مسخره کردن؟تو هیچ نیستی؟خود کم بینی؟فرار؟مُسَکِن؟لحظه؟تردید؟هجوم افکار مسموم؟ویرانی لحظه ای؟خشم؟ترس؟مقابله به مثل؟پرخاشگری؟داد و بیداد؟عکس العمل نشون دادن؟دور معکوس؟پذیرفتن اشتباه؟کوتاهی؟قصور؟شماتت؟ذهن ناآرام؟ذهن خسته؟ذهن بی قرار؟شرمساری؟مُسَکِن؟خواب؟آرامش؟هیاهو؟سکوت؟بودن؟پذیرفتن؟کوک کردن؟ساز ناکوک؟شخصیت؟پرستیژ؟سیبیل؟احترام گذاشتن؟محترم بودن؟لحظه؟درنگ؟خیال؟اوهام؟مالکیت؟تملّک؟تنهایی؟اسارت؟برده؟بردگی ذهن؟آزادی؟رهایی ذهن و مغز؟رهایی؟آسودن دمی؟ذهن زیبا؟بخشنده؟بخشایش؟نفرت؟کینه؟سخت؟خالی کردن ذهن از اوهام؟دوس داشتن خویشتن؟خود دوستداری؟احترام به خود؟فرار؟رویارویی؟سرباز؟عقب نشینی؟سیاست؟تاکتیک؟روشن شدن؟دیدن واقعیتها؟مشاهده همه چیز؟شاهد بودن؟به خود آمدن؟یک لحظه؟لحظه روشن شدن؟عجز؟عاجز بودن؟سکوت؟گوش کردن؟دیدن در تاریکی؟گوش کردن در سکوت؟رهایی یافتن؟رها بودن؟حسرت؟حسودی؟مالکیت؟هوس؟مُسَکِن؟خفقان؟شَک؟تردید؟لغزش؟دقت؟شرمساری؟اندوهگین؟غمگین؟گناه؟ لحظه؟فرار؟ترس؟ندامت؟پشیمانی؟افسوس؟نومیدی؟یأس؟خلأ؟انتقام؟خشم؟ندیدن؟تلنبار؟تلاش کردن؟سهمگین؟غوطه ور؟تلألؤ؟درخشندگی؟روشنایی؟نور؟مرگ؟زندگی؟فراموشی؟لحظه ای؟آن؟فوران؟پراکنده؟لحظه بعدی؟آینده؟افکار موهوم؟پریشان؟آشوبگر،سرزنش؟سرزنش خویشتن؟خودآزاری؟فهمیدن و درک کردن؟توهم؟برداشت واقعیت؟انعکاس؟رد شدن؟عبور کردن؟فشار؟تنش؟موقعیت؟رها شدن؟رهیدن؟لِه شدن؟خواسته؟آرزو؟خواهش؟آشوب؟گره؟تقوا؟ریا؟صداقت؟صداقت داشتن؟توقع؟انتظار؟بغض؟چراها؟چگونگی ها؟ترس از تکرار؟عقل؟دل؟اهمیت؟اولویت بندی؟زاویه دید؟برنده ،بازنده؟خواب؟استراحت؟حق دادن؟طرز برخورد؟جوگیری؟نه گفتن؟ خودخواهی؟تأیید طلبی؟رویارویی؟گزینش؟موافق و مخالف؟یکرنگی؟بیماری ذهن؟ماندگاری در رهایی؟رها شدن؟بخشیدن خویش؟بخشیدن دیگران؟امروز؟لحظه حال؟اکنون؟سرعت؟زمان؟استفاده صحیح؟دعا کردن؟کمک گرفتن؟یاری طلبیدن؟ماندن؟صبر کردن
میبینم صورتمو تو آینه ....… با لبی خسته میپرسم از خودم
این غریبه کیه از من چی میخواد … اون به من یا من به اون خیره شدم
میکشم دستمو روی صورتم … هر چی باید بدونم دستم میگه
منو توی آینه نشون میده … میگه این تویی نه هیچ کس دیگه
جای پاهای تموم قصه ها … رنگ غربت تو تموم لحظه ها
مونده روی صورتت تا بدونی … حالا امروز چی ازت مونده به جا
آینه میگه تو همونی که یه روز … میخواستی خورشیدو با دست بگیری
ولی امروز شهر شب خونه ات شده … داری بی صدا تو قلبت میمیری
میشکنم آینه رو تا دوباره … نخواد از گذشته ها حرف بزنه
آینه میشکنه هزار تیکه میشه … اما باز تو هر تیکش عکس منه
عکسا با دهن کجی بهم میگن … چشم امیدو ببر از آسمون
روزا با هم دیگه فرقی ندارن … بوی کهنگی میدن تمومشون
بر در شاهم گدایی نکته‌ای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
هنر و بالاخص موسیقی و نوای سازی هر چند ناکوک ولی برآمده از دل التیامی س بر دل رنجور ، رنجی که حاصل و برآمده از نقصان کارکرد سلولهای مغزی و به طبع اون ترشح نشدن هورمونهای لازم ، مشکل در برقراری ارتباط بین سیناپس ها و در کل خارج از کنترل است ، ولی خب بهر روی هر کس ژنتیکی دارد و میبایست با آنچه که هست و تبعات آن نیز مواجه شود .