جمشید سیبیل

کلن محتویات برای جمشیدسیبیل و فرزاد محفوظ

جمشید سیبیل

کلن محتویات برای جمشیدسیبیل و فرزاد محفوظ


باغ ها را گرچه دیوار و در است

ازهواشان راه با یکدیگر است


شاخه از دیوار سر بر می کشد

میلِ او بر باغِ دیگر می کشد


باد می آرد پیامِ آن به این

وه ازین پیک و پیامِ نازنین


شاخه ها را از جدایی گر غم است

ریشه ها را دست در دست هم است


تو نه کمتر از درختی سر برآر

پای از زندانِ خود بیرون گذار


دستِ من با دستِ تو دستان شود

کارِ ما زین دست، کارستان شود


ای نفس در نشیب و در فراز

آدمی با آدمی دارد نیاز


گر تو چشمِ او شوی، او گوشِ تو

پس پدید آید چه دریاهایِ نو…


با یاد هوشنگ عزیز


آری به اتفاق ، جهان میتوان گرفت




غلام همت آنم که زیر چرخ کبود 

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است




قلی خان 

خان نبود !؟

دزد بود !



بابان آب داد 

بابا درس داد 

بابا نان داد 

.

.

.

بابا ، بابا ، بابا 

بابا، جان داد ، از بس که جان داشت 

بابا هنوز جان دارد 

عنوز جان خواهد داشت 

برای دادن

 

من اما ...