خدا را کم نشین با خرقه پوشان
رخ از رندان بیسامان مپوشان
در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقت قبای می فروشان
در این صوفی وشان دردی ندیدم
که صافی باد عیش دردنوشان
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان
چو مستم کردهای مستور منشین
چو نوشم دادهای زهرم منوشان
بیا و از غبن این سالوسیان بین
صراحی خون دل و بربط خروشان
ز دلگرمی حافظ بر حذر باش
که دارد سینهای چون دیگ جوشان
ریشه در کودکی دارد مدام برای هر اتفاقی خود را سرزنش میکنیم چرا به ما گفته آمد تو اینکار بد را انجام دادهی و مستوجب تنبیه هستی ، هیچ کس مقصر نیس چون فرهنگ جامعه ای بدنبال مقصر میگردد جز این چنین رقم نخواهد زد .
پ. ن : بدنبال سازندگی باشیم ، اگر نشد راه دیگری
احساس سرزنش خودم آزارم میده ، به همه بی احترامی میکنم ، با الفاظ رکیک آزار میدم و باعث شدم همه ازم دور بشن ، احساس تنهایی عمیقی دارم ، بی ادب شدم و اوضاع به سختی میگذره ، باز هم از اینکه خدا میبخشه منو بخاطر این کارها ممنونم ازش. نمیدونم سر از کجا دربیارم ولی خودمو سپردم دست اوس کریم که هر چی حکمتش هست سر تسلیم دارم . اشتباهات زیادی دارم و میفهمم ولی نمیتونم کنترلش کنم ، شل کردم ولی از اینکه دیگران رو آزار میدم بشدت احساس بدی دارم . امیدوارم همه من رو ببخشن و این فرزاد رو به خدا بسپارن ، شاید فردا نباشم ولی دوس ندارم ازم به بدی یاد بشه