جمشید سیبیل

کلن محتویات برای جمشیدسیبیل و فرزاد محفوظ

جمشید سیبیل

کلن محتویات برای جمشیدسیبیل و فرزاد محفوظ



یکی  از  مهمترین  نکات  ارتباط  است ! من  خودمم  تمرکزم  این  روزها  بیشتر  روی ارتباط  ذهن  و اندامهای  بدنم هست  !  شما چطور !؟ تا حالا پیش  خودتون  فکر  کردین  ارتباطتون  با  خودتون چطوری  هس !؟  این  خود  یه  کلیت  رو شامل  میشه ،  تقسیمش  میشه  کرد ...



برخیز  اگرت  میل کنون  است

زین   فاصله ها  وخت  طلوع  است


(جمشید سیبیل)

امضاء

تاریخ:



شنیدم جمشید سیبیل گریست و قطره های اشکش از لابلای تارهای سیبیلش فرو ریخت . گمان کردم او جمشید سیبیل نیست دیگر ، چه او خود می پنداشت و ما تصور میکردیم در این توصیف نبود ! جمشید سیبیل همه اندیشه بود، اندیشه ای خاک خورده در کنج پستویی ، تفاوتش با دیگری در همان خاک خورده بود ، کهنه بود، جهان انسانهای تازه میخواهد ، رنگ و وارنگ ، با هزاران هزار انگشت وسط .

غلبه بر ترس



امشب از درون شادم چون بر یکی از ترسهام غلبه کردم ، خب من ورزش کردن رو دوس دارم و یکی از رشته های مورد علاقه م شنا هس ، ولی بلد نبودم شنا کنم، در واقع از عمیق میترسیدم و این ترس مانع از یاد گرفتن میشد تا اینکه امشب پریدم تو عمیق و یکم آب خوردم ولی تونستم به پشت شنا کنم . خب البته این پریدن یک شبه رخ نداد و طی چند جلسه عملیات ذهنی رخ داد . پس میشه بر ترس غلبه کرد با شیرجه رفتن به دل ترس .



میدونی اصلن شاید باس ترمزدستی رو کشید و بر این اساس فکر کرد که شاید تو باید تا همینجا میومدیو باقیش رو باید بزاری دست ابزار بعدی ! خب یعنی فکرکن بر اساس تناسخ بخوای نگاه کنی و بپذیری که بعد از این  جسم تو میریو در یک چیز دیگه حلول میکنی . شاید بشه این روند رو تسهیلش کرد به کمک خلاص کردن . حلاص کردن میتونه معناهای متفاوتی رو داشته باشه ازقبیل وِل کردن ، ریلکس ادامه دادن، خودکشی،فرار کردن ازشهر ، عزلت نشینی و اینگونه مسائل که همانگونه که من میدانم بهترینش راه حل سوم است . 

حالا اینا ریشه در یه احساس داردو اونم بی ارزشی شخص و نارضایتی س درقبال خویش . خب معمولن راهکارهای یکنواخت و البته درستی وجود دارد ولی مشکلاصلیدر چگونگی س چون شما وختی شروع میکنی دراثر هر چیزی حالا فشارباشه یا انگیزه های دیگه ، درادامه روند نیاز به پایداری انگیزه یا ایجاد انگیزه های جدید است که خود مقوله س وسیع ، اصلن کلن وختی مغز به سما تنبلی میرود همه چیزرا نشدنی میداند و این نقطه تقابل افراد موفقو ناموفق است .