آدمی را نه ، که خود را گوییم ، بر سبیل مروّت و معرفت در لابلای رنجی که نامش زندگی ست ، جهات بسیار رواست بر این فعل پر مایه که نه از برای جانداران بل که برای هر آنچه هست و نیست ، آنچه دیده میشود و آنچه نه ، در هر کجای کائنات ، از نقطه کوچکی که مَنَش نام نهادیم مینگریم در آفاق و انفس ، فرمان میرانیم بر کون و مکان ، بگونه ای مینگریم که تو گویی این دریچه ما هست که تمام افق را میپندارد در آنچه ذهنش نام نهادیم . فی الواقع چون نیک بنگری آدمی همه هیچ در هیچ هست ، با این روی بسیار مسیرهاست از برایش ، تو انتخاب میکنی یکی را .