هوا به گونه ای دیگر می نمود ، رنگ ها دیگر رنجش نمیداد ، سایه هایی بنام فکر و خیالاتی به اسم خاطرات در گوشه میدان انتظار مسافری را میکشیدند برای سفر به ناکجاآباد .
با کدامین باد خواهیم رفت ؟
از میان نشیب دره ها
سر بر کدامین سنگ خواهیم نهاد ؟
غمین مباش
آنچه آمده س روزی
باز خواهد گشت
تو بدان
روزی تمام میشویم
دنده ات را خلاص کن
جمشید خوابید . نقطه تمام