جمشید یهو پرید جلوم و گفت فرزاد چکار کردی تو این سالها ؟ گفتم چیزی شده ؟ گفت با خودت چکار کردی؟ خودتو دوس نداری؟ چقد خودتو نوازش میکنی ؟ چقد خودتو بغل میکنی؟ بوس میکنی ؟ به سلامتیت ، تغذیه ت ، روانت اهمیت میدی ؟ گفتم خل شدی جمشید سیبیل!؟ گفت مگه چند سال زنده ای؟ ندیدی عباس دیشب تو کافه ش ،قبل جلسه اسکایپ دیشب چی گفت ؟ یادت رفت ؟ دیشب موقع خواب چقد گفتی غلط کردم،بسه،یادت رفت؟ مشتی ، فرزادم ، رفیقم ، عزیزم چشاتو باز کن ، ببین ، به مولا ، به موت قسم زندگی هیچی نیس که ارزش غصه خوردن داشته باشه ، اگه کامل نیستی اشکال نداره فری جونم ، اگه عیب و ایراد داری فدای یه تار موت ، زندگی هنوز خوشکلیاشو داره ، دیدی امروز سر صپی کل باغ شده بود گلستون و سبز ! دیدی عطر خاک نمخورده و سرمای یه نموره ریز لرزوندت ! دیدی اخماتو میتونی باز کنی ، مووهاتو بریزی تو پیشونیت ، سیبیلتو تاب بدی! ایراد نداره اگه خیلی چیزا نداری، در عوضش خیلی چیزای دیگه داری ،
بخند پسر ، دوستت دارم فرزاد جونم ،
دوستدار و رفیق همیشگی تو جمشید سیبیل
خب هممون پشت اسمامون نشستیم:)
اون در نظرم با اکثر آدماییکه میشناختم متفاوت بود.
نه اون نیستی چون اگه اون بودی که خب منو باید میشناختی قاعدتا:)
ولی خوشحالم که بعد از مدتها یه وبلاگ پیدا کردم که مدل نوشتنش جذبم کرده*___*
در مورد اسم ، معنی ، کلاً زبان که شاکله ارتباطی انسان هست مفصل میشه تبادل نظر کرد ، متاسفانه نمیشناختم شما رو
نظر لطف شماست و سپاسگزارم بابت تعریفت
چقدر مدل نوشتنت شبیه یکی از دوستای قدیمی منه
حتی همون مدل حرف زدن، همون کلمات:)))
نمیدونم ، شما که پشت یه اسم نشستی ، شاید همونم باشم ، ولی در کل ما آدما خیلی وختا شبیه هم فکر میکنیم ، رفتار میکنیم و حتی حرف میزنیم ، با این اوصاف متفاوتیم تو ابعاد مختلف و دوباره با وجود این تفاوت ها بصورت بالقوه میتونیم کنار هم دووم بیاریم ، زندگی همش همینه
سپاسگزارم:)))