ای پروردگار بزرگ و حکیم لطفاً ، قبل از اونکه چیزی رو به من بدی ، اول ظرفیتش رو در من ایجاد کن و سپس اعطا فرما .
کمال تشکر را دارم
زندگی پر است از چرخشهای پیاپی ، گاهی به سرعت و گاهی به کندی اما آنچه شاید تفاوت ایجاد کند در این چرخشها نگاه ما به مقوله زمان است ، چون اگر زمان را مفهومی نباشد دیگر درگیر از چرخش و نوع حرکت هم از بین میرود. گویند انسان در کسری از زمان میمیرد و زنده میشود بی آنکه این قضیه را حس کند، بودا اینگونه بیان میکند که آدمی همواره در حال مردن و نو شدن هست.
این یکسال دستخوش وقایع بسیاری شدم ولی شکر که هنوز زنده ماندم و امکان زیستن را دارم ، تا چیزی را از دست ندهی شک نکن ارزش آن را نمیدانی
عجیب حکایتی ست گم شدن آدمی در زمان ، برای من که اینجور است و هر چند سالی یکبار پرت میشوم در گرداب و گودالی که نه شروعش را میتوانی معنا کنی و نه پایانش را ، وختی هم که پرت میشوم کلا از همه چیز تهی گشته و منزوی و گوشه گیری پیشه میکنم ، دست از کار و زندگی میشویم و بی عملی .
قبل ترها خودم را با دیگران به مقیاس حرکت میگرفتم و سردرنمیاوردم که این جماعت چطور از صبح تا شب را مشغول هستند و میتوانند شب ها از فرط خستگی به خواب بروند و با امید بدست آوردن های بیشتر ادامه مسیر دهند .
اما اینبار این قیاس کم شده و خودم را هم از بطن ماجرا بیرون گذاشتم و همگی به تماشای این نقاشی نشستیم ، براستی از دست دادن عمق ترس است ، حال بخوان از دست دادن هر چیزی
همیشه برام جالب بود که چرا برخی از وبلاگ نویسان بعد از مدتی دیگه به وبلاگشون سر نمیزنن یا کلاً میبندن ، برای شخص من نوشتن هیچ هدفی رو دنبال نمیکنه و رسالتی برای خودم قائل نیستم که بنویسم. ولی خب همیشه چیزهایی رخ میده که از منظر قانون علیت جوابی براشون پیدا نمیکنم ولی رخ میدن و هر بار موج بیشتری از این طریق پیش میاد ، شاید در نوشتنم هم حکمتی ازین جمله باشه.